تجربه کردن یک روزهایی با معشوق دلخواه همه است. چقدر که تنها رفته ایم جایی و فکر کرده ایم، ای کاش اویی هم بود. اویی که مثل من می توانست از آن فضا لذت ببرد. اکثر اوقات آن فضاهای خواستنی دیگر تجربه نمی شوند، تا او هم با ما شریک شود. ما یکبار در طول زندگی در چنان موقعیتی قرار می گیریم، و حتی اگر بار دیگر درهمان موقعیت باشیم دیگر آن حسی که بار قبل داشتیم را تجربه نمی کنیم.
بعضی اوقات جای او در همان لحظه خالی است، در همان مکانی که هستیم و... امان از آن لحظات. حس خلایی که ما را پر می کند، با هیچ چیزی قابل پر شدن نیست. دیگر لحظه، لحظه نیست، چیزی است ناقص، بدون شکل، بدون هویت. دلت می خواهد کاش آنجا نبودی، توی اتاقت بودی و آن تنهایی عظیم را تجربه نمی کردی.
"اینها را گفتم که بگویم، همین حالای پیش رویم تا نمی دانم کجایی که در پیش است، لحظه ها کاملند، خوشی ها بی مرزند و دنیا روی مدار من و او می چرخد."
بعضی اوقات جای او در همان لحظه خالی است، در همان مکانی که هستیم و... امان از آن لحظات. حس خلایی که ما را پر می کند، با هیچ چیزی قابل پر شدن نیست. دیگر لحظه، لحظه نیست، چیزی است ناقص، بدون شکل، بدون هویت. دلت می خواهد کاش آنجا نبودی، توی اتاقت بودی و آن تنهایی عظیم را تجربه نمی کردی.
"اینها را گفتم که بگویم، همین حالای پیش رویم تا نمی دانم کجایی که در پیش است، لحظه ها کاملند، خوشی ها بی مرزند و دنیا روی مدار من و او می چرخد."