Monday, December 27, 2021

نون

 نوشتن که روزی جان پناه من بود...

Friday, September 10, 2021

می‌خوام برگردم

دخترک پونزده ساله با کتاب شعر اخوان ثالث. بهت زده از خوندن شعرا و خوندن دوباره و دوباره‌ی کتاب. کاش برگردم به اون روزا. تا صبح شعر بخونم و پشت هم بغض کنم از جادوی کلمات.

Monday, August 23, 2021

من دیگه غمگین نیستم یا معجزه‌ی سرترالین

دلم صاف نشد هر چه کردم. ترسی موند گوشه‌ی دلم که خیال رفتن نداره. راستش خودمم دیگه نمی‌خوام بیرونش کنم بذار بمونه همون گوشه. شاید یه روزی به کارم اومد. 
دل زارم فغان کم کن...

Monday, January 4, 2021

رفتم به وبلاگش سر زدم، دیدم که مدت‌هاست ننوشته. دل آدم چه خوش می‌شه به حضور بی حضور آدم‌هایی که دیگه جایی تو زندگیت ندارن اما زنده‌ان. نفس می‌کشن و می‌شه خوندشون . همین امروز با دوستی حرفش بود که ما از ۲۲ سالگی همدیگرو .می‌شناسیم، اما همدیگرو ندیدیم! فکر کن ۱۳ سال تموم.
من به اندازه‌ی موهای سرم آدم می‌شناسم تو دنیای مجازی و شاید کمتر از تعداد انگشتای دستم دیده باشمشون. حیف چه آدم‌های نازنینی که ندیدم. حیف!!!