زیاد در مورد زنانگی بحث کرده ام. با شخصیت های متفاوت در مورد یک موضوع واحد حرف زدن را دوست دارم. هر کس یک چیزی می گوید.در مواقعی که شدیدا مخالف بوده ام با کسی و دلم می خواسته چیزی بگویم و سر تا پای حرف های او یاوه بوده است هم، خونسردی ام را حفظ کرده ام و تنها گوش داده ام. از اگر و مگر و شاید هم پرهیز کرده ام.(شنونده ی خوب بودن را یک برتری می دانم، حرف زدن و نشنیدن را نمی پسندم). تناقض های زیادی در حرف ها دیده ام، یکی زنانگی را به ظرافتی که در حرکات دست و پا و چرخاندن سر وشیوه ی قدم برداشتن و شکل حرف زدن است ربط داده، سبک و نرم! یکی گفته مهمترین چیز، نگاه رامش گر یک زن است و عشوه هایی که پشت پلک هایش جمع کرده. دیگری می گوید لباس مهم است و پوشیدن دامن و پیراهن و کفش پاشنه بلند. یا گفته اند یک زن در هر لباسی و مشغول به انجام هر کاری، زنانگی اش را حفظ می کند و نیاز به رفتار خاص و یا وسیله ای برای اثباتش ندارد و یا شنیده ام زن را با هنرهایی که دارد باید شناخت.
من اما فکر می کنم، زن در کنار یک مرد بیشتر زنانه است، یعنی از هر طرف که به ماجرا نگاه می کنم یک زن بهترین قسمتهای زنانه ی وجودش را - که می شود اسمش را گذاشت گنجهای زنانگی - تنها زمانی می نمایاند که در کنار یک مرد است. و مسلما منظورم از یک مرد، مرد دلخواه اش است!
همه ی زنها زنانگی های پنهانی در وجودشان دارند، که حتی خودشان هم از آنها بی خبرند. اسمش بی خبری از خود هم نیست، یک جور ِ زیبایی در نگاه دیگران زنانه اند که خودشان هم نمی دانند و همین ندانستن باعث می شود بیشتر واقعی باشند و اطوار هم نیست. اما زمانی که همین زنها در کنار مرد دلخواه اشان قرار می گیرند این نادیدنی ها را می بینند. لازم به گفتن هم نیست. خودشان ناگهان متوجه اش می شوند . این مکاشفه، برای خود زن بسیار جذاب است و در کنار یک مرد، جذاب تر هم می شود.
کسی که بگوید من تمام اینها را به تنهایی در خودم دیده ام، کشف کرده ام و اینطور حرف ها برای دختر بچه ها ی چهارده ، پانزده ساله است، معلوم است هنوز به این کشف نرسیده.
زنانگی ترکیب ستایش آمیزی است از تمام این نشانه ها و ظرائف و احساسات و علایق...
به مرد دلخواهم حسین
6 comments:
چه قدر مي فهممَ ت زن
دلم تنگـــَ ت بود،خيلي +
باهات موافقم، چه جور!
پ.ن: بيشتر بنويس!
اول نوشته چیزی برای گفتن دارد .. اواخر می زند به خال درون نگری زنانه ..
اگر ان تقدیمش به مرد دلخواهش نبود .. می شد نوشته را جدی گرفت ..
خوبه عزیز دل ببین ..
شما نوشته بسیار زیبایی ...در مورد رازهای زنانگی نوشته اید ...
اگر به حسین نامی تقدیم می كردید .. حق شما بود و موضوع عمومی و اجتماعی قلمداد می شد ..
اما شما این نوشته را به مرد « دلخواهتان « حسین تقدیم كرده اید ..
این جا به نظر من یك ظرافت هست..نوشته خصوصی عشقی شما برای جلب مرد دلخواهتان نگاشته شده .. كه از حد و حدود وبلاگ نویسی خارج شده و خصوصی و چتی گشته است و این جاست كه نباید جدیش گرفت ..
خودمانیم ها .. مرد ها هم زمانی با زن دلخواهشان برخورد كنند .. رازها و شگرد های ناگفته و ناشنیده ای زیاد دارند ...
باز زیادی خودمانی شدیم .. بابا جان شما امدی .. شاید هم از دیوار فیلتر گذشتی .. این جا هم كه هیچ كنترل نظرات نیست .. لااقل وقتی صرف می كردی و به این خریت ما می خندیدی.. .
هیچ چیز و هیچ كس مقدس نیست ، نقد هیچ استادی نمی شناسد .. « ایدا در ایینه « شاملو را من نخوانده ام و الان هم وقتش را ندارم كه بخوانم و نظر بدهم .. انگار شما دوست دارید در سایه استادی شاملو خود را مصون بدانید .. صغرا كبرای .. ما را هم نشنیده و مثل نوشته پست ما نخوانده ، بگیرید .. ببخشید كه مزاحم شدیم .. خوش باشید و در كنار مرد دلخواهتان خوش بگذارنید .. ..
شما گفتید چون این نوشته تقدیم شده به فلان کس پس نمی شود جدی اش گرفت. خب باید دلیلی برای حرفتان می داشتید. اصلا بحث تقدس هم نیست. شاملو مثال بود و خب شما هم که وقت ندارید بخوانید. من با نقد مشکلی ندارم، بحث می کنیم با هم … اما چرا شما در جواب من متلک می پرانید؟!
Post a Comment